سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به حق چیزهای نشنیده

امروز در محل کلاسم یکی از دوستان را ملاقت کردم،‌از آن طرفداران پروپا قرص هنر آن هم از نوع طنزش، الحق و الانصاف  استعداد  خوبی هم دارد و چند روزی هم است که به جمع وبلاگ نویسان پپوسته است.

با همدیگر قرار گذاشته بودیم که وبلاگ­های همدیگر را بخوانیم و برای همدیگر نظر بدهیم.

چند روزی در تلاش بود که به وبلاگم سر بزند ولی نمی دانم چرا قالب وبلاگم به طرز ناخوانایی باز شده بود. ناچار مطالب وبلاگم را کپی کرده بود تا به قرار دوستانه مان وفا کند و مطالب وبلاگم را بخواند.

از مطالب وبلاگ پرسیدم، ‌زیر لب چیزی گفت و رد شد. دانستم که او هم متوجه چیزی شده است که خودم هم آن را می دانم. از او پرسیدم: قلمش سنگین بود؟! نه؟! با لبخندی دوستانه تاییدم کرد ولی دیگرادامه نداد؟!

من هم تصمیم گرفتم در همین جا از این که بسیار محترمانه هندوانه­ی توخالی زیر بغلم نگذاشت قدردانی کنم.

لطفا شما هم از بنده تشکر کنید که عیب کار را قبل از آن که دیگران متوجه شوند متوجه شده بودم.

 


ارسال شده در توسط W_gita