وقتی کوچیک بودم بوی ماه رمضون رو با بوی زولبیا و بامیه و کلوچه و خرما و ... می شناختم هر وقت که اسم ماه رمضون رو می شنیدم دهن آب می افتاد اصلا زولبیا و بامیه و پشمک شده بود میوه فصل رمضون.
اگه توی یه روز از ماه رمضون از این میوه های فصلی نداشتیم انگار روزه اون روز بهم نمی چسبید و ممکن بود به زمین و زمون بد و بیراه بگم که چرا باید روزه بگیریم.
وقتی بزرگتر شدم زولبیا و بامیه رو توی ماه رمضون دوست داشتم ولی بازم این فکر توی سرم رژه می رفت که چرا باید روزه بگیرم انگار زولیا و بامیه دیگه جوابگو نبود. می دونستم یه چیزایی هست که من نمی دونم.
بعد از اون، هر وقت صحبت از روزه و رمضون می شد دنبال جواب سوالم بودم و آخ که چه لذتی هم داشتره دنبال جواب گشتن. بعد از مدتی تونستم لابه لای صحبتها و کتابها و .... چند نکته قشنگ پیدا کنم این که:
· توی ماه رمضون اکثر ماها همه چیز داریم: انواع خوراکی ها، نوشیدنی ها و ... ولی نباید بخوریم و این یعنی بهترین تمرین برای تقویت اراده. همون چیزی که الان دربارش کتابای روانشناسی مختلف نوشتن.
· از همه مهمتر ماه رمضون یه چشمه هویت خدا رو بیشتر نشون میده. یعنی آدمای روزه گیر ازمادیات(خوردنی ها، نوشیدنی ها،شهوات و...) دور میشن برای نزدیکی به خدا. اون وقته که میشه خدا رو بیشتر شناخت. چطوری؟ اینطوری که آدما باید توی این ماه بیشتر از هر وقت دیگه دنبال خوب بودن باشن. و این یعنی خدایی شدن، یعنی صفات خدا را در وجودمون کاشتن، پس خدا هم یعنی صفا، مهربونی، دوستی، مهربونی و ... چرا؟ چون با این صفتهای خداییه که توی ماه رمضون صفا و دوستی بیشتر میشه.
ماه رمضون! دوستت دارم به خاطر تمام صفا و مهربونی های که مردم با هم دارن صفا و مهربونی که از خدا یاد گرفتن. و از تو می خوام که کوله بار زندگی سال آیندام رو از سوغاتی های شهرت پر کنی از ادامه دوستی ها، صمیمتها، رفاقتها و خوب بودن ها.
ماه رمضون! دوست دارم اگه سال دیگه اومدم این پستم روخوندم فکر و روحم به سوی نزدیکی به خدا خیلی بزرگتر از حالا شده باشه. آمین یا رب العالمین.