سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به حق چیزهای نشنیده

یک عشق، هزاران معشوق

 

 

      توی ایستگاه اتوبوس بود که دیدمش، اونم مثل من از کلاس برگشته بود و راهی منزل، رفتم کنارش ایستادم.  مدتی بعد اون رفت کمی جلوتر و به یک درختی که همون نزدیکی بود تکیه زد، وقتی به اون نزدیک شدم، شنیدم که با خودش میگه:

اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده                   بدون عاشق شدست و گریه کرده

     از شدت حس فضولی محترمانه، یعنی همون کنجکاوی، شروع کردم به  سین جین کردنش، ولی تلاشهایم بی ثمر بود و با دستان تهی از این حادثه، به منزل رسیدم. ولی این قضیه مثل یه معادله چند مجهولی برام شده بود که از سر ذوقی که به ریاضیات دارم سعی می کردم حلش کنم و خوشبختانه  مدتی بعد با حس ریاضیدونیم تونستم حلش کنم و اون معشوق رو پیدا کنم:

          

توی ایستگاه اتوبوس بود که دیدمش، اونم مثل من از کلاس برگشته بود و راهی منزل، رفتم کنارش ایستادم،  مدتی بعد اون رفت کمی جلوتر و به یک درختی که همون نزدیکی بود تکیه زد وقتی به اون نزدیک شدم، به من گفت:

اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده                   بدون عاشق شدست و گریه کرده

از شدت حس فضولی محترمانه یعنی همون کنجکاوی، شروع کردم به  سین جین کردنش، ولی تلاشهایم بی ثمر بود و با دستان تهی از این حادثه به منزل رسیدم. ولی این قضیه مثل یه معادله چند مجهولی برام شده بود که از سر ذوقی که به ریاضیات دارم سعی می کردم حلش کنم و مدتی بعد با حس ریاضیدونیم تونستم حلش کنم و اون معشوق رو پیدا کنم:

1.       عشق واژه ای است مثل خیلی از واژه ها که می تونه هزارون معنی داشته باشه که متاسفانه ما آدما از حرفهای همدیگه فقط معنی دلخواه رو می گیریم و هزارون انگ و برچسب به این و اون می زنیم. همین میشه که خیلی وقتها مردم می ترسن حرف بزنن، ترس از این که بشن تابلوی اعلانات برچسبها و انگهای مردم.

2.       عشق واژه منفور و بدی نیست بلکه واژه و ماهیت مقدسیه که باید به پاکی ها و راستی ها تعلق بگیره. این ما آدما هستیم که از اون بد استفاده می کنیم مثل خیلی چیزای دیگه. شاید این دوست ما هم گرفتارعشقی مقدس شده است نه عشق کوچه بازاری و زودگذر: عشق به حقایق، عشق به خدا و ....

3.       اصلا بابا شاید بنده خدا جوّ زده شده و یه چیزی از دهنش پریده، بعدشم خواسته سر به سر من بذاره، من چرا میخوام از هر چیز کوچیکی برداشتی بزرگ و مهم بکنم.

4.       . شایدم این دوست ما اسیر عشق های زمینی شده، ولی از اونجایی که اهل فکر و منطقه احساسی نخواهد شد و به بیراهه نخواهد رفت و با این افکار دنبال راه حله.

 5 و .......و هزارون راه حل دیگه (میدونید که خیلی از معادلات ریاضی از چند راه قابل حلند.)

ولی از اونجا که جواب همه راه حلها یکی بود فهمیدم که مسئله رو درست حل کردم.

جواب نهایی و خیلی محترمانه:

   سرک کشیدن توی زندگی خصوصی مردم که نه سیخ و می سوزنه و نه کباب رو: ممنوع.

 


ارسال شده در توسط W_gita